یکشنبه 90/7/3 4:51 عصر
دیشب نشست بر لب خواهر ، یکی یکی ، غم های بی شمار برادر ، یکی یکی
زینب تمام دلهره ها را شماره کرد ، در آسمان اشک چو اختر ، یکی یکی
در تنگنای خاطر او خیمه می زدند ، غم های بی شماره ی مادر ، یکی یکی
برداشتند پرده همان شب ستاره ها ، از ماجرای گریه حیدر ، یکی یکی
دل شوره های غافله تقسیم می شدند ، در بین این برادر و خواهر ، یکی یکی
از غیرت و حماسه و شور و فراق و درد ، برداشتند سهم برابر ، یکی یکی
گودال و زخم و حنجره پاره پاره را ، کرد انتخاب مرد دلاور ، یکی یکی
فردا که آفتاب بر آمد ، غروب کرد ... هفتاد و دو ستاره ی پرپر ، یکی یکی
زیر گلوی حرمله ها را نشانه رفت ، لبخند کودکانه اصغر ، یکی یکی
ارسال شده توسط نوکر ارباب حسین مرتبط با موضوع |